مطالب این پست 100% مورد تایید بنده نمیباشد اما خواندنش خالی از لطف نیست !
حتما نظر و برداشتتان را از این مطلب در همین قسمت پس خواندن کامل داستان بگذارید.
چشمانش ملتمسانه بازجو را نگاه کرد و اشکهایش جاری شد. مرا به خانواده ام ندهید، اعدامم کنید، من به همه چیز اعتراف میکنم، حتی به کارهایی که نکردهام، خواهش میکنم اعدامم کنید. بازجو با نگاهی که سعی میکرد به دختر آرامش خاطر دهد از جایش بلند و از اتاق خارج شد، دلش میخواست دختر را در آغوش بگیرد و بگوید فرزندم تو تقصیری نداری، تفصیر امثال ماست که چنین شد اما …
ادامه مطلب ...تمام عمر بستیم وشکستیم
بجزء بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاری است دنیا
عجب بیهوده تکراری است دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در این همه چشم
ندیدیم وندیدیم وندیدیم
سبک بالان ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باری است دنیا
مرا در موج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفا داری است دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراری است دنیا
میان آنچه باید باشد ونیست
عجب فرسوده بازاریست دنیا
عجب خواب پریشانی است دنیا
عجب دریای طوفانی است دنیا
عجب یار وفا داری است دنیا
برو ای دوست برو!
برو ای دختر پالان محبت بر دوش!
دیده بر دیده ی من مفکن و نازت مفروش...
من دگر سیرم... سیر!...
به خدا سیرم از این عشق دوپهلوی تو پست!
تف بر آن دامن پستی که تورا پروردست!
کم بگو ، جاه تو کو؟! مال تو کو برده ی زر!
کهنه رقاصه ی وحشی صفت زنگی خر!
گر طلا نیست مرا ، تخم طلا، مَردم من،
زاده ی رنجم و پرورده ی دامان شرف
آتش سینه ی صدها تن دلسردم من!
دل من چون دل تو، صحنه ی دلقک ها نیست!
دیده ام مسخره ی خنده ی چشمک ها نیست!
دل من مامن صد شور و بسی فریاد است:
ضرباتش جرس قافله ی زنده دلان
تپش طبل ستم کوب، ستم کوفتگان
چکش مغز ز دنیای شرف روفتگان
«تک تک» ساعت، پایان شب بیداد است!
دل من، ای زن بدبخت هوس پرور پست!
شعله ی آتش« شیرین» شکن«فرهاد» است!
حیف از این قلب، از این قبر طرب پرور درد
که به فرمان تو، تسلیم تو جانی کردم،
حیف از آن عمر، که با سوز شراری جان سوز
پایمال هوسی هزره و آنی کردم!
در عوض با من شوریده، چه کردی، نامرد؟
دل به من دادی؟نیست؟
صحبت دل مکن، این لانه ی شهوت، دل نیست!
دل سپردن اگر این است! که این مشکل نیست!
هان! بگیر!این دلت، از سینه فکندیم به در!
ببرش دور ... ببر!
ببرش تحفه ز بهر پدرت، گرگ پدر
"کارو"