-
دل تنگی های یک بنده ...
1389/07/08 23:38
خدایا... آنقدر دلم تنگ بود که نمی توانستم برایت حتی بنویسم ... آنقدر دلم تنگ بود که کلمات دلتنگیم در صفحه ذهنم بارها و بارها سریع تر از کاغذ می گذشتند و انگشتانم برای نگاشتن عمق دلتنگیم یاری نمی کردند ... آنقدر دلم تنگ بود که هرگاه به سختی دستانم روی حروف می لغزیدند تا کمی از دلتنگیم بکاهند چشمانم دیگر یاری نمی کردند...
-
خدا بی نهایت است ...
1389/07/08 23:38
خداوند بی نهایت است ولامکان وبی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود وبه قدر نیاز تو فرود می اید وبه قدر ارزوی تو گسترده می شود وبه قدر ایمان تو کار گشا می شود و به قدرنخ پیر زنان دوزنده باریک می شود وبه قدردل امیدواران گرم می شود یتیمان را پدر می شود ومادر بی برادران را برادر می شود نا امیدان را امید می شود گمگشتگان را...
-
مادر من فقط یک چشم داشت
1389/07/08 23:37
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم... اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا میپخت. یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و من و با خود به خونه ببره .خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟ به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر...
-
بازم دوست دارم هیچی نمیگیم
1389/07/08 23:33
من برای همیشه دوست دارم ... با بدی هات سوختم و ساختم زندگیمٌ به پات گذاشتم توی بازی عشقت که باختم دیگه چی میخوای ؟ غرورمٌ زیر پات شکوندم عشقمٌ تا خدا کشوندم گل عشقٌ تو دلت نشوندم دیگه چی میخوای ؟ رفتی و تنهام گذاشتی هیچی نگفتم آبرو برام نذاشتی هیچی نگفتم گل حسرتٌ تو دلم کاشتی هیچی نگفتم تو هیچوقت دوستم نداشتی هیچی...
-
زن عشق می کارد و کینه درو می کند …
1389/07/08 23:31
زن عشق می کارد و کینه درو می کند … زن عشق می کارد و کینه درو می کند… دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر… می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی …. برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی … در محبسی به نام بکارت...
-
ساعت ها را بگذارید بخوابند
1389/07/08 23:30
ساعت ها را بگذارید بخوابند، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست. دکتر علی شریعتی
-
حسینی ...
1389/07/08 23:30
آن هایی که رفتند کاری حسینی کردند،و آن هایی که ماندند باید کاری زینبی کنند و گر نه یزیدی اند. دکتر شریعتی
-
زندگی یعنی رنج
1389/07/08 23:29
-
نان
1389/07/08 23:28
مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم. فاشیسم می گوید: رفیق نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن. اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی. اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را...
-
مسجد و کفش
1389/07/08 23:27
ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم "دکتر شریعتی" پس مسجد برای بیکار نشستن نیست!