هر چند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طرب خانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر دست ازان نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
غم خوردن و نوشیدن ما بیهوده است
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
از من رمقی به سعی ساقی مانده است
از عمر ندانم که چه باقی مانده است
چون لاله به نوروز قدح گیر بدست