آیا خیانت، فقط خیانت هست !؟
اگه تو امروز یک ساز بزنی و هفته بعد سازی دیگر، این خیانت نیست !
اگه من امسال بیام و مرزهای رابطهرو مشخص کنم و سال بعد همه مرزها رو خودم بشکنم و واسه همشون کلاه شرعی درست کنم، خیانت نیست !
اگر من پیشترها کاری کردم که تو بارها اون کار رو توی سرم کوبیدی، و تو این کار رو با ماست مالی انجام دادی، و هزار و یک کلاه شرعی و غیرشرعی واسش درست کردی، نام این کار خیانت نیست !
اگه سالها یک دل رو معتاد و لنگ خودت کردی، و از آغاز واقعیات خودت رو فاش نکردی، خیانت نیست !
بازم بگم !؟
اگر هرگاه که اشتباهی میکنی، قبول نمیکنی، توجیحهایت مرا قانع نمیکند، و شروع میکنی به پرخاشگری، این خیانت نیست !
اگر بارها و بارها زبانت را خجالتزده کردی، فقط جمله ساختیُ یک دل احمق را حتی بدون سوءنیت فریب دادی، خیانت نیست !
اگر پیدرپی و، پیدرپی، گُفتههایت را فراموش کردی، و خود را وحی مُنزَل دانستی، و اعتقاد داشتی که هیچگاه اشتباه نمیکنی، و زیر بار هیچ اشتباهت نمیرفتی، اینها خیانت نیست !
اگر خوابهای آرام انسانی را آشفتی، آرامشش را فدای طوفانهایت کردی، صبوریش را حرام کردی، نگاهش، دلش و روحش را شکستی، این خیانت نیست !
میتوانم تا صبح از این اَماها و اگرها بنویسم ...
آیا تمام سطرهای بالا خیانت نیست !؟
خیانت به خودت، خیانت به انسانیت، خیانت به یک رابطه و خیانت به نقش دوم رابطه ...
آیا هنوز هم میگویید، خیانت، فقط یک خیانت است !!؟ ...