شطرنج

 

 

 

از اضطراب رسیدن پر است جاده ی عشق  

چه باک باشدش از غم دگر فتاده ی عشق؟

 

 

 

هنوز فلسفه ی درد را نفهمیدم

مگر تو یاد دهی با زبان ساده ی عشق

 

من اختیار خودم را به عشق می سپرم

به باد می دهد آخر مرا اراده ی عشق

 

دلم به شعله ی عشق تو آشنایی داشت

که عاشقت به وجود آمد این براده ی عشق

 

هنوز شاه غمت نیستم در این شطرنج

اگرچه مات رخ توست این پیاده ی عشق  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد