بابُک مَفتوحٌ لِلسّائلین
بابُک مَفتوحٌ لِلسّائلین
تا دست ما بجانب لطفت بود دراز نبود به سوی غیر تو هرگز سر نیاز
باب عطای غیر گهی بسته می شود امّا همیشه باب عنایات توست باز
وقتی که کار خلق به بن بست میرسد دست گره گشای تو تنهاست چاره ساز
بیگانه با تو را چه سرافرازی است و فخر؟! سود آن که سر به درگه تو ، گشت سر فراز
چشم دلم به دست تو باشد گَهِ نیاز روی دلم به سوی تو باشد گه در نماز
هرگه که از فراق تو کردم شکایتی گفتی : بسوز ز آتش هجر من و بساز
کی از پل صراط تواند عبور کرد آنکس که نیست در کفش عشق تو جواز ؟
نظر یادتون نره .